یکی از رزمندهها از شهادت بچهها خیلی ناراحت میشد، میگفت اگر داعشیها را بگیرم سرشان را میبرم. در یکی از عملیاتها یکی از داعشیها را به اسارت گرفتیم. چیزی نگفتم و اجازه دادم هرکار میخواهد بکند تا ببینم واقعا این کار را میکند و دلش را دارد یا نه. یه نگاه به اسیر کرد بعد سهمیه غذایش را به او داد. سیگار داد و آب هم داد. گفتم پس چرا سرش را نبریدی؟ گفت نه، سنت حضرت علی(ع) نیست که اسیر را اذیت کنیم.