در جنگ ۱۲ روزه اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی، آنچه بیش از همه چشمها را پر کرد، انسجام ملی و کارکرد واقعی رهبری بود. این انسجام، نه از جنس وحدتهای موسمی در بلایای طبیعی، بلکه جلوهای از کارکرد حقیقی نظام ولایی بود؛ انسجامی که ریشه در «دستگاه محاسباتی» رهبر انقلاب دارد.
برای تحلیل نقش رهبری، باید فهمی دقیق از این دستگاه داشت؛ دستگاهی متشکل از متغیرهایی راهبردی که تصمیمهای کلان نظام بر مبنای آن اتخاذ میشود. نخستین متغیر، میدان نبرد و مختصات اطلاعاتی آن است. ماجرا نباید صرفاً از لحظه جنگ تحلیل شود، بلکه خروجی یک برنامهریزی بلندمدت در جبهه مقاومت است؛ برنامهای که در ۷ اکتبر به نقطه انفجار رسید و افسانههای صهیونیسم را فرو ریخت. حمله رژیم صهیونیستی به ایران، نه از موضع قدرت، که از سر استیصال بود.
متغیر دوم، خود ساختار ولایی نظام است. رهبری نه بهمثابه فرماندهی دستوری در نقطهای منفک از جامعه، بلکه بهعنوان معمار و هادی یک نظام فعال عمل میکند. نظامی که از ظرفیتهای مشورتی مانند شورای عالی امنیت ملی، مجمع تشخیص و نهادهای اجرایی استفاده میبرد. هنر رهبر انقلاب، پیش بردن کار با همین مردم و مسئولانی است که برخاسته از رأی ملتاند. این مشارکتپذیری و اقناعسازی، یکی از ارکان محاسبات رهبری در بحرانهاست.
متغیر سوم، افکار عمومی داخلی است. رهبر انقلاب انسجام را صرفاً بهمثابه آرایش سیاسی نمیبیند، بلکه آن را برآمده از اراده ایمانی ملت میداند. ارادهای که از تصویر ذهنی، به شوق، ایمان، و در نهایت به کنش و هزینه دادن میرسد. این عمق روانی جامعه، نقطه افتخار رهبری است. انسجام ملی، بروز و ظهور همین اراده است.
چهارمین متغیر، جایگاه حقوقی بینالمللی است. برخلاف تصورات رایج، دیپلماسی و پیگیری حقوقی در نظام محاسباتی رهبری جایگاه کلیدی دارد. پیگیری جنایات دشمن در دادگاههای بینالمللی، بخشی از تثبیت مشروعیت و دفاع مشروع ایران است. در حالی که دشمنان، هیچ اعتنایی به قواعد حقوقی ندارند، جمهوری اسلامی تلاش دارد از همین بسترهای رسمی، حقانیت خود را تثبیت کند.
در نهایت، پنجمین متغیر، روایت کلان است: تقابل تمدنی. رهبر انقلاب در سخنرانی اخیرشان در مراسم چهلم شهدای جنگ، صحنه نبرد را بخشی از جنگ تمدنی دانستند؛ نزاعی میان نظمی که بر تلفیق دین و دانش ملتها بنا شده با جبههای که آمده تا این دو را نابود کند. این ابرروایت، مبنای تحلیل جایگاه ایران در نظم نوین جهانی است. باید دانست که ما نه در مرحله صلح و حتی آتش بس، بلکه در متن یک جنگ مستمر قرار داریم.
در این دستگاه محاسباتی، هر فردی صاحب نقش است. با شناخت این سازوکار، مدل نقد، مطالبه و حتی اقدام نیز تعیین و اصلاح میشود. آنگاه فهم دقیقی از نسبت خود با نظام و ولیفقیه خواهیم داشت؛ نسبتی فعال، مشارکتجو و تمدنساز.
دیدگاه شما