دانشگاه روزی که به ایران آمد آورندگانش چه خیالها و چه نقشه هایی که برای آینده ایران با این مولود تمدن غرب نکشیده بودند . چه فکرهایی که رضا قلدر خان و تئوریسین های فراماسونش برای مدرن کردن سرزمین کهن نکشیده بودند. اما یادشان رفته بود که دانشگاه را نمی توان به یک پاشنه چرخاند و آن را ملعبه ی دست اربابان نژاد آنگوفیل (انگلیسی ) کرد.در سال های حکومت رضا خان در ایران که چند سال پیش از تاسیس دانشگاه تهران نگذشته بود . کمونیست ها و مارکسیستها وجه غالب جریان انتقادی درون دانشجویان را تشکیل می دادند . دانشجویانی که اغلب بعدها تشکیل دهنده ی گروه 53 نفره روشنفکران چپی شدند که رضاخان آنها را بازداشت کرد و درون زندان های مخوف اداره ی سیاسی شهربانی خود انداخت. بعد از سقوط رضاخان در شهریور 1320 با رهایی از زندان تشکیل دهنده ی اصلی حزب توده به عنوان نخستین حزب کمونیستی در ایران شدند .اما با آغاز دهه 20 و ایجاد فضای باز به علت نبود یک حکومت مقتدر در مرکز محیط برای حرکت ها و جریان های سیاسی رشد یافت. از سویی با قدرت گرفتن حزب توده و گفتمان کمونیستی ( الحادی و ضد دینی) و بهاییان در بین جوانان و بویژه مستضعفین به علت گفتمان عدالتخواهانه اش نخبگان دینی جامعه احساس خطر کردند و در گوشه و کنار ایران انجمن های دینی و کانون های اسلامی شکل گرفت انجمن اسلامی دانشجویان برای نخستین بار در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شکل گرفت و نخستین جلسات سخنرانی در آن اردیبهشت 1321انجام شد.در این دوران بیشتر فعالیتهای انجمن های اسلامی به نشست های مذهبی و سخنرانی های دینی برای مقابله با بهاییت و شبهات کمونیسم اختصاص دشت. رفته رفته بر فعالیتهای سیاسی انجمن های اسلامی دانشجویان افزوده شد و از درون این انجمن ها تشکلی به نام خداپرستان سوسیالیست به رهبری محمد نخشعب و همراهی دکتر سامی و دیگران بیرون آمد. دوران دهه 20 و30 را باید دوران یکه تازی گفتمان دینی علم زده مهندس بازرگان دانست؛در این که مهندس بازرگان و گفتمان دینی او و دکتر یدا.. سحابی که قصد داشت احکام دین را با ادله های علم جدید و مدرن اروپا مطابقت کند، خدمت به دین و دانشجویان اسلامگرا کرد ، شکی نبود. اما براساس دیدگاه اغلب کارشناسان هرگز نمی توان گفتمان علم زده بازرگان و سحابی را مبتنی بر اسلام راستین و ناب دانست. همان طور که گفته شد دهه 20 و 30 را باید از آن گفتمان پوزتیوسیتی ( اثبات احکام با علم ناقص تجربی ) بازرگان در بین انجمن های اسلامی دانشجویان دانست. هر چند که اعضای نهضت آزادی و یارانشان تشکیل انجمن های اسلامی را کار بازرگان می دانند،اما شواهد تاریخی خلاف آن را ثابت می کند . هر چند کمکهای بازرگان در دوران حضورش در دانشکده ی مهندسی به این تشکل قابل کتمان نیست اما دهه ی 40 را مجاهدین خلق و گفتمان تئوریسین آن ها یعنی محمد حنیف نژاد با کتابهایی نظیر ( راه انبیاء راه طی شده ) در بین دانشجویان در اختیار گرفتند. حنیف نژاد، عبدی،اصغربدیع زادگان و سعید محسن هر چهار نفر موسسین مجاهدین خلق از پیروان بازرگان بودند.حنیف نژاد از امضای شاخه جوانان نهضت آزادی بود که بازرگان را غیر انقلابی دانستند و حرکتهای او را در مقابل رژیم شاهنشاهی محافظه کارانه می پنداشتند. التقاط و کج فهمی در اسلام مجاهدین خلق از همان ابتدا خود را نشان داد. آنها به تبع از اسلام علم زده و پوزی تیوسیستی(علم تجربی زده) بازرگان گفتمان غالب آن زمان یعنی مارکسیسم که در اوج مبارزه با امپریالیسم ( سلطه طلبی ) آمریکا به سر می برد به عنوان علم مبارزه انتخاب کردند. در واقع آنها توحید و همه ی احکام تشیع را قبول داشتند و از آن به عنوان اسلام انقلابی ( همان تعابیر مرحوم شریعتی ) یاد می کردند. اما بدون آنکه خود بدانند مفاهیم مارکسیستی را در قالب کلمات و جملات مذهبی به کار می بردند. آنها به صراحت از چپ گرایی و مارکسیسم به عنوان علم مبارزه یاد می کردند و آن را زیر بنا و اسلام را روبنا می دانستند. هر چند باید این را گفت که شورای چهار نفره ابتدایی تشکیل دهنده ی مجاهدین خلق واقعاً مسلمان و متشرع بودند. اما در یک اسلام التقاطی به لحاظ سیاسی گرفتار آمده بودند.اما از سال های پایانی دهه 40 و رونق گرفتن حسینیه ارشاد و تقویت گفتمان آن، بویژه سخنرانی هایی داغ و پرشور همراه با ادبیات انقلابی دکتر شریعتی با استفاده از مفاهیمی مانند تشیع علوی-انقلابی،همراه با معرفی شخصیت هایی چون ابوذر و استفاده التقاطی از برخی مفاهیم اقتصادی سوسیالیستی در تحلیل های جامعه شناسی مورد توجه طبقه دانشگاهی و گفتمان انجمن های اسلامی قرار گرفت. طبیعی بود که سخنرانی های پر شور شریعتی در دانشگاه های متفاوت و حسینیه ارشاد که اسلام انقلابی و شهادت طلب را برای جوانان تشنه ی تغییر و ظلم ستیز معرفی می کرد و شخصیت برجسته اش ابوذر و علی (ع) بود مورد توجه قرار گیرد.هر چند که اغلب فیلسوفان و جریان شناسان همچون خسرو پناه نگاه شریعتی را التقاطی و نه اجتهادی می دانند. اما او را در جلوگیری از دین گریزی جوانان و دانشجویان موثر می دانند. پس دهه ی 50 را باید عرصه یکه تازی اندیشه شریعتیدر دانشگاه دانست .اما دهه ی 60 و سال های پس از انقلاب را باید سال های قدرت نمایی تحکیم وحدت ( پس از انقلاب اعضای انجمنهای اسلامی به دیدار امام رفتند امام در این دیدار از آن ها خواست که تحکیم وحدت کنند پس از آن دیدار، شورای مرکزی انجمن های اسلامی دانشگاه های کشور نام خود را تحکیم وحدت گذاشتند.) و انجمنهای اسلامی که سالهای پس از انقلاب و جنگ را تجربه می کرد گفتمانش بر اساس عقاید شریعتی و بیشتر مطهری شکل گرفت.انجمنهای اسلامی در دهه 60 بر 3 محور تاکید داشتند :1- عدالت طلبی ۲- مبارزه با استکبار جهانی و آمریکا 3- پیروی از خط امام و ولایت مطلقه و حمایت همه جانبه از جناح چپ یا همان مجمع روحانیون و از دولت موسوی بود، امری که بعدها آن را به یک تشکل دولتی و مدافع کارهای دولت تبدیل کرد. در این میان و با ایجاد برخی تمامیت خواهی ها توسط تحکیم وحدت تشکلی به نام جامعه اسلامی دانشجویان در سال های 66 و 67 بذر خود را کاشت که ابتدا سابقه اغلب آنها در شاخه دانشجویان حزب جمهوری اسلامی و جزب موتلفه و شاخه دانش آموزی آن ها بود . این تشکل بعدها توسط جامعه روحانیت و دولت هاشمی حمایت شد تابتواند در درون دانشگاه در مقابل انتقادهای تند انجمن های اسلامی که در دانشـــــــــگاه تفکرات مجمع روحانیون را پیروی می کرد بایستد . از سال 66 به بعد و با فرمان امام تشکلی به نام بسیج دانشجویی وارد محیط دانشگاه شد که اغلب عناصر برگشته از جنگ و حزب الله در آن عضو شدند. با ورود به دهه ی 70 گفتمان انجمن های اسلامی به یکباره با نبود نظارت دقیق محل ورود برخی عناصر با گرایش های سکولار و غیر دینی شد. گسترش و تقویت گفتمان دکتر عبدالکریم سروش با مفاهیمی چون قبض و بسط تئوریک شریعت با استفاده از هنرمنوتیک(برداشت های شخصی) گئورگ گادامر شاگرد هیدگر فیلسوف آلمانی، تاکید بر مفاهیم لیبرالی کارل پوپر ( متفکر و اندیشمند و مامور رسمی سیا) پس از ورود افرادی با گرایشهای سکولار ( جدایی دین از سیاست ) و لیبرال که متاثر از اندیشه های سروش بودند به دفتر تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی دانشجویان موجب شد نیروهای معتقد به جمهوری اسلامی درون تحکیم وحدت در سال 77 از درون این تشکل انشقاق گیرند و انجمن های اسلامی مستقل را تشکیل دهند که تا به امروز نیز به نقش مثبت خود در جنبش دانشجویی مسلمانان ادامه می دهند . روند دین زدایی و انقلاب زدایی در درون تحکیم وحدت به پیش می رفت تا این که در سال 81 دو حادثه باعث دگرگونی دگر بار در تحکیم وحدت شد . نیروهای لیبرال و دگر اندیش تحکیم نشستی را در دانشگاه علامه طباطبایی تشکیل دادند . و عناصر معتقد به جمهوری اسلامی نیز اجلاس خود را در دانشگاه شیراز برگزار کردند . از آن پس عناصر لیبرال – سکولار و مخالف جمهوری اسلامی با داخل شدن درون انجمن های اسلامی برخی دانشگاه ها توانستند با خیانت به اساسنامه این تشکل برخلاف آن عمل کنند و انجمن های اسلامی را به محلی برای مخالفت با احکام صریح اسلام تبدیل کرده اند که از آن به عنوان طیف علامه یاد می شود. طیف علامه خود در سال های اخیر به سه گروه مدرن،سنتی و دموکراسی خواه تقسیم شده اند. قسمت سنتی آن طرفدار سید محمد خاتمی و گروه های پیرامونی او هستند. اما طیف مدرن خود به دو گروه مارکسیست و لیبرال تندرو تقسیم می شوند. گروه مدرن و دموکراسی خواه به شدت با مبانی انقلاب اسلامی و اسلام مخالفت می کند و راهکار را فقط تغییر نظام در ایران می داند اما گروه سنتی طرفدار اصلاحات آهسته توسط خاتمی است. در طی چند سال اخیر گروه مدرن طیف علامه عامل اغلب تنش های سطح دانشگاه های کشور بوده است هر چند که طیف سنتی نیز از هیچ تلاشی برای ضربه زدن به نظام و فرو گذار نبوده است . اما از سال 85 و در طی انتخابات های تشکل تحکیم وحدت 60 انجمن اسلامی در سراسر کشور به دست نیروهای طرفدار انقلاب افتاده است و تحکیم وحدت به هویت اصیل خود نزدیک شده است . امروز دیگر طیف مخالف نظام به نام تحکیم وحدت شناخته نمی شود و از آن به عنوان طیف علامه یاد می شود . تشکل دیگری که پس از فرمان 8 ماده ای رهبری مبنی بر مبارزه با فساد اقتصادی در سال 80 شکل گرفت و استوار به کار خود ادامه داد جنبش عدالتخواه دانشجویی است که از عناصر متدین و مکتبی و بیشتر از غالب بسیج دانشجویی بیرون آمده است . به هر روی امروز صحنه دانشگاه های کشور شاهد حرکت دو دیدگاه سیاسی و فلسفی است . دیدگاه اول یعنی جنبش دانشجویی مسلمان که جنبش عدالتخواه، جامعه اسلامی، انجمن هاس اسلامی مستقل ، انجمن اسلامی دانشجویان ( تحکیم وحدت ) بسیج دانشجویی آن را تشکیل می دهند و دیدگاه دوم یعنی طیف علامه و غیر دینی (بیشتر موارد ضد دینی ) متشکل از چپ نمایان راست رو ( مارکسیست های جدید و آمریکایی ) لیبرال ها ، لائیک ها ، جدایی ظلبان ( وابسته به پژاک،کردگرایان و پان ترکیست ها ) ،فمنیست ها می شوند از چهره ی شاخص آن ها می توان به اکبر عطری – علی افشاری – عبدالله مومنی – احمد زید آبادی در دهه ی هفتاد و بهاره هدایت – مهدی عربشاهی – مجید توکلی – احمد قصابان – احسان منصوری و ... در دهه ی 80 اشاره کرد . لازم به ذکر است که ادوار تحکیم وحدت ( به عنوان مامن و اتاق فکر طیف علامه مطرح است ) ارتباطات گسترده و آشکاری با محافل خارج از کشور و سازمان های ضد ایران دارد.این گروه و نمایندگان اقماریش در طول فتنه 88 در تمامی تظاهرات ضد نظام حضور چشم گیری داشتند.تنها نمونه از این تشکل که همچنان با تکیه بر تفکرات سید محمد خاتمی در بدنه دانشجویی بر حفظ نظام نیز نظر دارد انجمنهای اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران است که روابط ساختارشکنانه خود را با عناصر افراطی نظیر ابراهیم یزدی و ملی گرایان سکولار و مخالف نظام نیز حفظ کرده است.
پرزاد
دیدگاه شما