به گزارش صبح رزن، انتقاد از شیوه افزایش قیمت نان توسط دولت، تحلیل چرایی و تاثیر کاهش جهانی قیمت نفت بر اقتصاد کشور و شرایط اخیر بازار ارز بخشهایی از گفتوگوی با غلامرضا مصباحیمقدم است. حجتالاسلاموالمسلمین غلامرضا مصباحیمقدم در این گفتوگو درباره نوسانات این روزهای بازار در حوزه «نان»، «نفت» و «ارز» سخن گفت. او که از منتقدان اقتصادی دولت احمدینژاد نیز به حساب میآید، با بیان اینکه موافق آزاد شدن قیمت نان است در عین حال از شیوه انجام این کار توسط دولت یازدهم انتقاد کرد و گفت که محافظهکاری این دولت موجب شده مسیری را دنبال کند که تجربه شکست خورده قبلی را به همراه خود دارد چرا که وقتی در زمانهای متفاوت اصلاح قیمت صورت میگیرد موجب نارضایتی مکرر مردم میشود. نماینده مردم تهران در مجلس در ادامه با اشاره به کاهش جهانی قیمت نفت از بررسیهای خود برای تدوین طرحی خبر داد که بر اساس آن نفت تولیدی به مصرف داخل برسد و به ازای آن درآمدهای دیگری برای کشور ایجاد شود تا در نتیجه وابستگی به صادرات نفت به صفر برسد و طمع دشمن قطع شود. مصباحیمقدم در بخش دیگری از این گفتوگو درباره نوسان ایجاد شده در بازار ارز در هفته گذشته گفت او معتقد است شرایط بازار ارز به سال ٩٠ برنمیگردد. مشروح گفتوگو با غلامرضا مصباحیمقدم در پی میآید.
اخیرا صدور مجوز افزایش قیمت نان توسط دولت انتقادات و اعتراضهایی را متوجه دولت کرده، نظر شما به عنوان یک اقتصاددان در مورد این افزایش قیمت چیست؟
کاری که سال ٨٩ در حوزه نان صورت گرفت کاری بسیار عادی بود. قیمت آرد و نان را آزاد کرد و مابهالتفاوت قیمت را به عنوان یارانه به مردم پرداخت. البته من معتقد نبودم که باید یارانه نان را به همه خانوادهها داد زیرا خانوادههای برخوردار جامعه واقعا نیازی به چنین یارانهیی ندارند. در آن زمان مقرر شد ٤٠ هزار و ٥٠٠ تومان یارانه حاملهای انرژی و ٥٠٠٠ تومان یارانه ماهانه نان پرداخت شود. این مبلغ برای خانوادههای متوسط به بالای جامعه کمتر از صدقاتی است که میدهند یا باید بدهند، بنابراین پرداخت چنین وجهی برای آنها بیمعنا بود ولی برای حمایت از اقشار ضعیف جامعه این یارانه باید پرداخت میشد که شد؛ دیدیم که این قانون بدون سر و صدا در سال ٨٩ اجرا و حتی با استقبال مردم مواجه شد. این کار قدری در پخت و کیفیت نان اثر گذاشت و مقدار مصرف گندم ما را هم حدود ٣٠ درصد کاهش داد و این بهرهوری مصرف نان بود که بالا رفت.
قبل از اجرای قانون دوریزهای نان بسیار زیاد بود و نان خشکیها در کوچه و بازار ثروتمند میشدند. در واقع نان خوراک دام و طیور میشد علاوه بر این آرد از نانواییها خارج و به ماکارونیپزیها، شیرینیپزیها و خارج از کشور قاچاق میشد.
یک لنگه آرد را این طرف مرز به ثمن بخس میخریدند مثلا آن زمان یک لنگه آرد ٣٠٠ تومان قیمت داشت و آن طرف مرز ١٢ هزار تومان و این مابهالتفاوت در جیب قاچاقچی میرفت. این کار باید در سالهای بعد تکرار میشد اما متاسفانه تکرار نشد صبر کردند تا دولت اخیرا اعلام کرد، البته آنچه اخیرا اعلام شده هم اصلاح قیمت آرد نیست بلکه اصلاح قیمت نان برای تامین هزینههایی است که در نانواییها به وجود میآید. آرد به قیمت قبلی عرضه میشود. قیمت تمام شده آرد در حال حاضر برای هر کیلو ١٤٠٠ تومان است اما آردی که به نانواییها داده میشود ٦٠٠ تومان است. این یعنی بیش از دو برابر هزینه تولید نان تمام میشود اما این مابهالتفاوت را الان دولت پرداخت میکند.
نظر شما درباره زمان اتخاذ این تصمیم چیست؟
زمان اجرای این اصلاح که البته اصلاح ناقصی است زمان خوبی نیست. این کار باید همزمان با اصلاح قیمت حاملهای انرژی انجام میشد زیرا اگر فرض کنیم حاملهای انرژی را در زمانهای متفاوت اصلاح قیمت میکردند مثلا اردیبهشت قیمت بنزین اصلاح میشد، خرداد قیمت گازوییل و در تیرماه قیمت گاز و کالای دیگری در مردادماه، هر ماه ما با اعتراض و شوک قیمتی روبهرو میشدیم اما وقتی این کار یکباره و در یک زمان انجام میگرفت چه مردم متوجه باشند که به مصلحت است و چه متوجه نباشند و ناراضی باشند، گذشت زمان خیلی از مسائل را حل میکرد.
متاسفانه روحیه محافظهکاری دولت در مدیریت کشور و در مدیریت یارانهها چند آسیب به وجود آورده است که یکی از آنها همین است که در زمانهای متفاوت اصلاح قیمت صورت میگیرد و این موجب نارضایتی مکرر مردم میشود. من با اصل کار مخالف نیستم بلکه با شیوه کار مخالفم. مگر میشود قیمت گندم از سال گذشته نسبت به امسال رشد پیدا کرده و هزینه تمام شده تولید نان بالا رفته و فرض بر این بگیریم چه ثروتمند و چه فقیر مجددا یارانه بگیرند یعنی یارانه ضمن قیمت پایین نان دریافت کنند. این اصلا به مصلحت نیست. ما اگر میخواهیم یارانه بدهیم، بدهیم اما بنا را بر این نگذاریم که این یارانهها زیر قیمتهای دستوری و سرکوب شده پنهان بماند چرا که فساد دارد و مشکلآفرین است. فسادش در این است که مجددا قاچاق آرد را افزایش داده، مجددا مصرف آرد و نان را بالا برده و مصرف گندم را افزایش داده است و ما برای واردات گندم باید هزینه دلاری پرداخت کنیم. امسال پنج میلیون تن گندم وارد کشور شده و میشود و حال آنکه اگر قیمت آرد و نان اصلاح میشد ما نیازمند این همه واردات نبودیم.
در این صورت تولید داخل میتوانست بخشی از نیاز گندم را تامین کند؟
حتما تولید داخل میتوانست بخش مهمی از این نیاز را پوشش دهد به اضافه اینکه مقدار مصرف کاهش پیدا میکرد.
سخنگوی دولت در مصاحبههای مکرر گفته ما قیمت حاملها را با شیب ملایم پیش بردیم و همین مسیر را برای آینده پیش ببریم. من عرض میکنم خطای بزرگی است که دارند مرتکب میشوند. ما باید هم چوب را بخوریم و هم پیاز. هم هر سال شوک قیمت وارد کنیم و به دنبالش انتظارات تورمی را بالا ببریم و هم مردم را ناراضی کنیم. اتفاقا ما باید گامهاییبرداریم که این تغییرات قیمتی تمام شود.
١٦ سال در دوره آقایان هاشمی و خاتمی قیمت بنزین و گازوییل ٢٠، ٢٥ و ٣٠ درصد افزایش یافت چه نتیجهیی گرفته شد؟ طی این ١٦ سال، هر سال در فروردین ماه با شوک قیمتی روبهرو بودیم و هر سال در فروردین ماه دچار انتظارات تورمی بودیم. مردم از بهمن سال قبل انتظار تورم شدید فروردین ماه را میکشیدند و نوروز بر مردم تلخ میشد. طی این ١٦ سال مقدار مصرف انرژی نهتنها کاهش نیافت بلکه به طور متوسط سالانه هشت درصد رشد پیدا کرد و ما را نسبت به مصرف انرژی بیشتر وابسته کرد و بهرهوری انرژی را بهشدت کاهش داد. با تصویب قانون هدفمند کردن یارانهها ما به فکر این افتادیم که برای این کار یک زمان پنج ساله در نظر بگیریم و طی پنج سال کلک تغییر قیمتها را بکنیم و مصیبت ایجاد شوک بابت افزایش قیمتها در یک بازه زمانی پنج ساله را خاتمه دهیم. قدم اولی که برداشته شد گام بزرگی است و ای بسا گامهای بعدی باید نه به آن تندی ولی با قدری تعدیل نسبت به آن گام برداشته میشد و در نهایت طی سه تا چهار سال پایان مییافت. لااقل چشمانداز مردم این بود که چهار سال دیگر شوک قیمتی در مورد حاملهای انرژی و آرد و نان نخواهیم داشت.
متاسفانه محافظهکاری دولت موجب شده دومرتبه مسیری دنبال شود که تجربه شکست خورده قبلی را هم به همراه خود دارد. من معتقدم دولت باید این نگاه را اصلاح کند البته این حرف برای مثل بنده هزینه دارد اما مسوولیت این حرف را میپذیرم که قبول کنیم مردم ببینند که قیمت حاملهای انرژی، آرد و نان آزاد شده و فقط به خانوادههای ضعیف، فقیر و محروم جامعه که از این اصلاح قیمتها و تورم آسیب میبینند یارانه پرداخت شود که از زیر خطر فقر خارج شوند در این صورت همه راضی خواهند شد. ممکن است لحظه اجرای قانون عدهیی ناراضی باشند اما وقتی آثارش را ببینند همه راضی میشوند. شاید دولت به خاطر رضایت مردم یا رضایت حامیان خودش و رایدهندگان از اینکه بخواهد شوک قیمتی وارد کند نگران است که آنها ناراضی شوند. باید گفت این رفتار آنها را ناراضیتر خواهد کرد زیرا این اقدام برای سالها تکرار خواهد شد ولی اگر کاری کردیم که طی یکی، دو، سه سال به نتیجه رسید دیگر ما شاهد ایجاد شوک سالانه برای اصلاح قیمتها نخواهیم بود و مردم به یک رضایت خاطر کاملی خواهند رسید.
یعنی شما با اصل اینکه قیمت نان باید آزاد شود موافقید؟
موافقم اما این شیوهیی که دولت عمل میکند شیوه غلطی است. ٣٠ درصد قیمت نان را بالا میبرند بدون اینکه هیچ گونه فایدهیی برای منابع دولت داشته باشد. یعنی یارانه آرد را همچنان مثل سال گذشته دولت باید بپردازد. ما در پایان سال ٨٩ یارانه آرد را قطع کردیم، در سال ٩٠ یارانه آرد نداشتیم و در سال ٩١ هم تقریبا این طور گذشت. البته در سال ٩١ اشتباهی رخ داد و آن اینکه قیمت خرید تضمینی گندم پایین نگه داشته شد و موجب شد کشاورزان دلگرم تولید نباشند یا اگر تولید میکنند به سیلوها نفروشند بلکه به خریداران متفرقه بفروشند. آن خریداران متفرقه گندم را خوراک حیوانات کردند. بعضی از خریداران متفرقه تاجرانی بودند که گندم ایران را خریدند و به عراق بردند و ما در مقابل ناچار شدیم هفت میلیون تن گندم وارد کنیم و در مقابل دلاری بدهیم که از فروش نفت به دست آوردهایم.
یعنی ما مرتب باید اصلاح قیمت آرد داشته باشیم اما این در جایی معنا دارد که به تناسب بالا رفتن قیمت گندم (البته در شرایط تورمی) قیمت نان را هم اصلاح کنیم حدودا ١٠ درصد اما وقتی انباشته شود این افزایش ٣٠، ٥٠ یا صددرصد خواهد شد. الان اگر ما بخواهیم به طور کامل قیمتها را اصلاح کنیم تقریبا قیمت نان باید ١٠٠درصد افزایش پیدا کند و تحمل این حتما برای خانوادههای نیازمند جامعه دشوار خواهد بود. در دوره قبلی لااقل یارانهیی گرفتند که بتوانند نانشان را بخرند و الان آن یارانه را هم بهشان نمیدهند و این موجب ایجاد نارضایتی میشود.
یعنی شما معتقدید این کار تبعات سالهای گذشته است که افزایش قیمتی اتفاق نیفتاده است؟
بله، الان سه سال است که قیمت نان اصلاح نشده است.
موضوع دیگری که در روزهای اخیر درباره آن زیاد صحبت میشود کاهش جهانی قیمت نفت است و تاثیرات احتمالی که میتواند بر اقتصاد کشور داشته باشد، ارزیابی شما از این کاهش قیمت چیست و فکر میکنید چه تاثیری بر درآمدهای کشور خواهد داشت؟
در زمان تصویب بودجه ٩٣ پیشنهاد من برای قیمت نفت بشکهیی ٩٠ دلار بود. دولت ١٠٠ دلار را پیشنهاد کرده بود و استدلالش این بود که میانگین قیمت نفت در سال ٩٢، ١٠٤ دلار بوده پس میشود روی نفت ١٠٠ دلاری حساب کرد. استدلال من هم این بود که ما در شرایط مذاکره هستیم و احتمال دارد که ١+٥ بخواهند ایران را تحت فشار قرار دهند و با قیمت نفت بازی کنند. این پیشبینی من بود و روی ٩٠ دلار فکر میکردم اما نه دولت موافق بود و نه کمیسیون تلفیق با این کار همراهی کرد. بعد هم گفتم لااقل نفت را ٩٥ دلار در نظر بگیریم. اگر این اتفاق میافتاد درآمدهای مازادی که بالای ٩٠ دلار از آغاز سال تا هفتمین ماه سال به دست میآمد میتوانست کسری درآمد ناشی از کاهش قیمت بقیه سال را پوشش دهد و جبران کند اما چه باید بکنیم که نصیحت کارشناسانه ما را نپذیرفتند.
اتفاقی که اکنون افتاده طبعا موجب کسری درآمدهای دولت شده است. درآمد دولت در بهترین شرایط در سال جاری ناشی از صادرات یک میلیون بشکه نفت و ٣٠٠ هزار بشکه معاینات است و خبرهایی که دارم حتی همین درآمد محقق نشده است. به علاوه بخشی از این درآمد به صورت دلار و یورو است که در حسابهای خارجی ما قفل میشود و دولت نمیتواند از آنها استفاده کند. دولت از آن بخشی از درآمد نفت میتواند استفاده کند که به صورت یوان، وون و روپیه پرداخت میشود و این به واردات مواد اولیه غذا و خوراک دام و طیور اختصاص پیدا میکند یعنی گندم، دارو و امثالهم وارد میکنیم.
من معتقدم با کاهش قیمت نفت در واقع با مشکل جدیدی روبهرو نمیشویم زیرا درآمد نفتی که به دست میآید به دست ما نمیرسد که بخواهیم روی آن حساب کنیم. حالا چه ١٠٠ دلار فروش برود و چه ٧٠ دلار و ما ناگزیریم بخشی از آن درآمد را وصول شده تلقی کنیم و به بانک مرکزی تکلیف کنیم که معادلش به ما پول بدهد. این اتفاقی است که رخ داده پس در واقع مشکل جدی به وجود نمیآید اما در ظاهر درآمدهای ما کاهش مییابد و به عبارتی دیگر ذخیرههای خارجی ما در بانکهای خارجی بالا میرود. این ذخیره تا حالا ١٣٠ میلیارد دلار شده و ما نمیتوانیم از آن استفاده کنیم لذا از این حیث جای نگرانی جدی نسبت به کسری بودجه نیست. شاید کمتر کسی متوجه این نکته باشد.
اما اگر مذاکرات هستهیی به نتیجه برسد...؟
البته اگر مذاکرات به نتیجه برسد و شرایط برای آزاد شدن ارزهایمان بهبود پیدا کند آن وقت منابع ارزی بیشتری در اختیار خواهیم داشت که آزاد شده است اما الان نه به دار است و نه به بار.
دولت چه راهی برای جبران کسری بودجه دارد؟
دولت در مقابل کسری بودجهیی که از آغاز سال قابل پیشبینی بود اقدام خوبی کرده است و من از این بابت از دولت و از جناب آقای نوبخت تشکر میکنم و آن این بوده که تخصیصها را کمتر از صددرصد در نظر گرفتهاند. البته کمابیش سالهای گذشته هم چنین کاری را میکردند. الان تخصیصها نسبت به گذشته پایینتر هم صورت میگیرد که بتواند سال جاری را بدون کسری پیش ببرند. معنا و مفهوم این سخن این است که هزینههای اضافی ما خیلی زیاد و قابل اجتناب است و میتوانیم از این هزینههای اضافی خودداری کنیم و اگر دستگاههای ما به دقت این را مرور کنند هنوز ظرفیت هزینه اضافی وجود دارد که قابلیت تخصیص پایینتر را دارد.
خبرهایی که دولت میدهد مبنی بر این است که تا حالا حدود ٢١ هزار میلیارد تومان برای تملک داراییهای سرمایهیی (طرحهای عمرانی) اختصاص داده است. این جای تشکر دارد زیرا تا پایان سال باید ٤٤ هزار میلیارد تومان تخصیص دهند و این نشان میدهد که دولت حداکثر تخصیصی که میتوانسته داده است. ضمن اینکه تا چهار ماه بعد از پایان سال هم میتوانند این کار را ادامه دهند و این نشاندهنده یک اقدام معقول از ناحیه دولت و معاونت برنامهریزی رییسجمهور است زیرا آن چیزی که کسب و کار را رونق میدهد همین است. همچنین پرداخت بدهی دولت به پیمانکاران موجب میشود دست پیمانکاران برای ایجاد اشتغال و سرمایهگذاری باز شود.
برای اینکه این کاهش قیمت نفت در سال آینده بر درآمدهای کشور تاثیر نگذارد چه تمهیدی باید برای سال آینده در نظر گرفته شود؟
ظاهرا خود دولت در بودجه پیشنهادی قیمت نفت را ٧٠ دلار در نظر گرفته است. من باز هم یک قدم به پیش میگذارم و میگویم احتیاط کنید و قیمت نفت را ٦٠ دلار در نظر بگیرید، این ضرری ندارد. در این صورت میگوییم درآمدهای کمتری به دست خواهیم آورد. به فرض اینکه درآمد بیشتری به دست بیاوریم و بلوکه شود وقتی نمیتوانیم از آن استفاده کنیم چرا باید حرص بزنیم که درآمد را بالاتر در نظر بگیریم؟ اما اگر عملا کاری کردند که درآمد ما پایینتر بیاید ناراحت میشویم که چرا درآمدمان پایین آمده است. مگر نه اینکه کاهش اتکای به درآمدهای نفت یک فرصت است. مگر نه اینکه کاهش اتکای به خامفروشی و صادرات نفت خام یک فرصت است؟ مگر نه اینکه مدیریت جهادی و اقتصاد مقاومتی اقتضا میکند که دولت راههای دیگری را دنبال کند؟
من یک برآورد کردم، گفتم اگر فرض را بر این بگیریم که نمیتوانیم یک بشکه نفت صادر کنیم و فقط نفت برای مصرف داخلی باید استفاده شود چند کار میشود که ما را از درآمد نفت مستغنی کند و اگر لازم شد این طرح را به دولت هم خواهم داد.
یعنی شما روی طرحی کار میکنید که نفت تولیدی صرف مصرف داخل شود و به ازای آن درآمدهای دیگری ایجاد شود؟
بله، البته این ترکیبی از چند کار است که باید همزمان با هم انجام بگیرد تا نتیجهاش این باشد که وابستگی ما را به صادرات نفت به صفر برساند. حال اگر صادرات نفت داشتیم مانعی ندارد، همه درآمد ناشی از درآمد نفت را به حساب صندوق توسعه ملی بریزیم و صندوق را برای سرمایهگذاری بخشهای غیردولتی باز کنیم. چه اتفاق بزرگ و مبارکی رخ خواهد داد. اگر هم درآمد بیشتری به دست نیاوردیم لااقل آنچه امروز ذخایر این صندوق به حساب میآید را میتوانیم به کار بگیریم. البته اگر ما چنین کاری انجام دهیم قدرت چانهزنی ما را در مذاکرات بسیار بالا میبرد. الان همه طمع دشمن این است که ما به خاطر فروش نفت و به دست آوردن درآمدهای ارزی ناگزیر هستیم کوتاه بیاییم. اگر کاری کنیم طمع دشمن قطع شود در مذاکرات هم دست بالاتر را خواهیم داشت.
ماحصل صحبتهای شما این است که با کاهش قیمت جهانی نفت ما ضرر چندانی نخواهیم کرد؟
حتما متضرر میشویم اما مشکلی برای اداره کشور پیدا نمیکنیم.
علت این کاهش قیمت نفت در بازارهای جهانی را چه میدانید؟
سالهاست عربستان سعودی به بهانه مهار امریکا با قیمت نفت بازی میکند و سعی میکند قیمت نفت را با عرضه بیشتر مهار کند یا کاهش دهد. یادمان نرفته که قیمت نفت به ١٤٠ دلار در هر بشکه رسیده بود و عربستان این قیمت را پایین آورد. عربستان این ایده را حدود ٣٠ سال است دنبال میکند که اگر قیمت نفت را بالا بگیریم تولید نفت از شن بالا میرود و هزینه این کار پایین میآید یعنی به عبارتی مقدار تولید بالا میرود و تولیدش باصرفه میشود و امریکا هم تولید خواهد کرد. در سال گذشته امریکا این کار را انجام داد و شش میلیون بشکه نفت طی یک سال از طریق «گسشیلد» به دست آورد. معنایش این بود که مقدار مصرف خود و واردات از عربستان را کاهش داد. طبعا عربستان در موضع فشار قرار گرفت و درصدد این است که نقشه امریکا را به شکست بکشاند. این یک نگاه و سناریوست.
سناریوی دومی هم وجود دارد و آن این است که عربستان یک همپیمان قوی با امریکاست و در اوپک نقش رهبری را با مقدار و مدیریت عرضه به دست گرفته و هماهنگ با امریکا پیش میرود. ما این احتمال را قوی میدانیم که در شرایط حاضر اقدامی که صورت گرفته برای عرضه بیشتر نفت از سوی عربستان در راستای به شکست کشاندن ایران است زیرا اتکای ایران به نفت خیلی بالاست برای اینکه در شرایط مذاکرات ایران را تحت فشار قرار دهد با عربستان سعودی همکاری میکند.
من بعید میدانم عربستان بخواهد در مقابل سیاستهای امریکا بایستد. این یک بلوف و حرف عجیب است. مگر نبود همین عربستان که از تغییر ارز فروش نفت از دلار به ترکیبی از ارزها (پیشنهاد زمان آقای احمدینژاد) خودداری کرد و در اوپک جلویش را گرفت. این یعنی رفتار عربستان در عرضه بیشتر نفت در خدمت امریکا و سیاستهای امریکاست. من این را ترجیح میدهم تا اینکه بگویم عربستان مقابل امریکا ایستاده است. عربستان از ناحیه این کاهش قیمت سالانه ١١٠ میلیارد دلار ضرر میکند که این رقم هنگفتی است اما عربستان در هزینه کردن درآمد نفت برای شکست سیاستهای ایران هیچگاه کوتاه نیامده است. در لبنان در زمان انتخابات سعد حریری ١٤ میلیارد دلار برای انتخابات سعد حریری هزینه کرد که او نخستوزیر شد. چند ماه طول کشید تا حزبالله سعد حریری را وادار به استعفا کرد و ١٤ میلیارد دلار عربستان هوا رفت. عربستان در جنگ عراق علیه ایران ٦٠ میلیارد دلار هزینه کرد و این هزینهها هوا رفت و در نزدیکی او کویت ٤٠ میلیارد دلار از درآمد نفتش را هزینه کرد.
عربستان برای داعش، برای معارضان سوری و خیلی جاهای دیگر هزینه میکند. حتی کسانی که سر مرزهای ما گاهی مشکلات و مصیبتهایی مرزی برای ما به وجود میآورند تغذیه شده توسط عربستان سعودی هستند پس عربستان درآمد نفت را لزوما برای رفاه خودش نمیخواهد. بخش مهمی از این منابع را برای رقابت با ایران و شکست طرحهای ایران هزینه میکند اما دایما با شکست روبهرو میشود و این از الطاف خفیه الهی است.
یمن اتاق خلوت عربستان بود. ما چه کردیم که در یمن انقلاب رخ داد. ایران هیچ گونه نقش جدی در یمن نداشته است. در عراق، عربستان خیلی هزینه کرد چه در زمان صدام و چه بعد از او اما این هزینهها تلف شد. این طور نیست که خیال کنیم مسیر عربستان بتواند به نتیجه برسد و برای ابد فایده داشته باشد. تصور میکنم عربستان نتیجهیی خبر حسرت نخواهد گرفت چرا که ایران با قدرت، قوت، صبر و پایداری و مقاومت پیش میرود و توانسته شرایط خودش را بر شش قدرت جهانی هم تحمیل کند.
البته عربستان فایدهاش را از نزدیک کردن روابطش با امریکا میبرد؟
بله، ولی برای این کار خیلی هزینه میکند و این هزینه و فایده تناسبی ندارد.
در هفته گذشته افزایش قیمتی در بازار ارز اتفاق افتاد که موجب ایجاد نگرانی در مردم شد، شاید به این خاطر که ترس از بازگشت شرایط مشابه سال ٩٠ وجود داشت، تحلیل شما از اتفاقی که افتاد چه بود؟
من همان وقت به دولت آقای احمدینژاد ایراد داشتم که شوک ارزی را مدیریت نکرد. روزانه ١٠٠ میلیون دلار از ناحیه بانک مرکزی به بازار تزریق میشد. موقعی که امارات تبدیل دلارها به درهم امارات را متوقف کرد بانک مرکزی دستپاچه شد و از روز بعد روزانه ١٠ میلیون دلار به بازار تزریق کرد. این کاهش تزریق ارز شوک قیمتی را پدید آورد و نتیجه این شد که تجار و تولیدکنندگان در بازار دستپاچه شوند و ولع خرید ارز را اظهار کنند. وقتی چنین چیزی پدید آمد شکاف قیمتی شکل گرفت و دلالان وارد شدند و از مابهالتفاوت خرید و فروش ارز سود سرشار بردند. همان وقت باید بانک مرکزی بازار را مدیریت میکرد که نکرد. حتی دو هفته هیچ گونه تزریق ارزی از سوی بانک مرکزی به بازار صورت نگرفت تا اینکه مجلس ورود کرد با دولت و بانک مرکزی نشست گذاشت و سناریوی ارز مبادلهیی را شکل داد.
خوشبختانه در این دوره وقتی که خبرهای مثبتی از مذاکرات نرسید و خبر از تمدید توافق شد طبیعی بود که واکنشی نسبت به ارز داشته باشیم. خصوصا کاهش درآمدهای نفتی در اثر کاهش قیمت نفت نگرانی را برای بازار به وجود آورد و تقاضا در بازار تشدید شد و یک شوک قیمتی پدید آمد اما بانک مرکزی و دولت زود ورود و مدیریت کردند.
در دوره آقای احمدینژاد ما ذخیره ارزی نقدی بسیار بالایی داشتیم و اگر میخواستند مدیریت کنند خیلی خوب میتوانستند، الان هم خوشبختانه ذخیره نقدی ارزی ما نسبت به گذشته بهبود پیدا کرده است خصوصا که در مذاکرات ١+٥ پذیرفتند ارز نوبهیی که به ما میپردازند یعنی ماهیانه ٥٥٠ میلیون دلار را اولا به ٧٠٠ میلیون دلار افزایش دهند و ثانیا آن را نقدی بپردازند زیرا آنچه موجب پیدایش شوک در بازار ارز میشود کمبود نقدینگی ارز است. ممکن است میلیاردها دلار ذخیره خارجی داشته باشیم و احیانا بخشی از آنها را به صورت حواله مورد استفاده قرار دهیم اما این حوالهها خودش را در بازار نشان نمیدهد بلکه آنچه در بازار خود را نشان میدهد این است که چشم متقاضیان و دلالان به اسکناس ارز بیفتد. این یک مساله روانی است؛ بنابراین وقتی ارز جلوی چشم مردم در بازار وجود داشت تقاضا پایین میآید و فروکش میکند اما وقتی ببینند ارز نمیفروشند نتیجه این خواهد بود که تقاضا تشدید میشود. این مساله روانی الان در کشور ما پدید آمده است البته مدیریت دولت موجب شد که این فضای روانی منفی کاهش یابد و انشاءالله برطرف شود.
الان امکانات ارزی دولت برای پاسخگویی به نیاز متعارف بازار کافی است و جای نگرانی نیست. ما هنوز از ارزی استفاده میکنیم که سال ٨٦ به کشور منتقل و ذخیره شده است.
یعنی شما معتقدید شرایط بازار ارز به سال ٩٠ باز نمیگردد؟
آن شرایط برنمیگردد. این پیشبینی من است. البته ما ناگزیر به قدری اصلاح قیمت ارز برای بودجه سال آینده خواهیم بود که کاملا ملایم و طبیعی است. مثل اینکه ٢٦٥٠ تومانی که برای سال جاری در نظر گرفتیم برای سال آینده به ٢٨٥٠ تومان افزایش دهیم که این اصلا جای ایجاد شوک ندارد. ما به قیمت بازاری ارز نزدیکتر میشویم.
البته این قیمت مربوط به ارز مبادلهیی است، چه زمانی به سمت تکنرخی شدن ارز خواهیم رفت؟
قانون همین را اقتضا میکند. ما قانونگذاری کردیم و دولت را مکلف کردیم که به نرخ واحد ارز برسد و البته به صورت ملایم این حرکت را انجام دهد و از طرفی بتواند مدیریت کند که تقاضا و قیمت بازار کاهش یابد و از طرفی بتواند عرضه را مدیریت کند و به گونهیی باشد که نرخ ارز به یک نرخ میانه متعادلی برسد و شناور و مدیریت شده باشد.
اعتماد
دیدگاه شما