مرتضی اکبری صحت : این بار خاطره ای را ورق می زنم در صفحات کودکانه ذهنم از سالهای دفاع روز های نه چندان دور ، اما پر خاطره ، سرشار از حماسه !
قدیمی تر ها حتما اسفند 64 را یادشان هست (کربلای چهار) از کنار هر کوچه و خیابانی می گذشتی ، لاله ای پرپر شده بود و حجله ای با لبخندهای جوانی که به تازگی فصل مبارزه را به بهار عروج پیوند زده بود . و این آغاز اسطوره شدن بود .
این روز ها سر شار از سیمرغم ، لبریز از اسطوره ها ، صبح که بیدار شدم چیزی در وجودم سنگینی می کرد . مثل هر روز تقویم را نگاه کردم . هشتم اسفند است . خوب یادم هست آن ایام ، کودکی هایمان که سنجاق خورده بود با پرواز شجاع ترین مهربانان تاریخ این کشور !
وطن ، وطن است ، این وطن برای بعضی تمام جهان است . و برای چون منی وطن از یک روستا در کنار یک کوه در میان نهر های پر آب متولد شد و هر روز بزرگ و بزرگتر شد و نامش ایران شد.
ناصر نیز از همان جوانانی بود که در همان سرزمین کوچک مادری ام زاده شد. و بزرگ شد . و در 22 سالگی در چنین روزی – با دنیایی از حماسه هایی که خود و دوستانش آفریده بودند – در صف اسطوره های این سرزمین پهناور قرار گرفت . و در روزهای پایانی سال 64 پیکر رشیدش در میان موج عظیم دوستدارانش در آرامستان زادگاهش (شاهنجرین) آرام گرفت .
آن روز در میان انبوه جمعیت دست مادر بزرگم را می فشردم و لحظه لحظه های وداع با یکی از اسطوره های سرزمین مادری ام را کودکانه به تماشا نشسته بودم . بدرقه راهش گریه و حیرت جاماندگان از قافله پرواز بود و عروج در میان ناله ها و فریادهای همه خواهران و برادرانی بود که ناصر برادر شهید همه آنها بود .
هشتم اسفند سالروز عروج سردار شهید ناصر عبداللهی فرمانده گردان توپخانه لشکر انصارالحسین (ع) گرامی باد.
دیدگاه شما